ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

بایگانی

در جوانی از اهمیت انرژی می‌گوییم و در پیری از اهمیت تجربه!



ــ ـکمشـــ
۰۲ اسفند ۸۸ ، ۰۹:۴۳ ۳ نظر
مردتر از ندای همبستگی ندیده‌ام؛ همه‌ی کامنت‌هایش مثل هم است:

درود
ندای همبستگی به روز شد.



ــ ـکمشـــ
۲۹ بهمن ۸۸ ، ۱۶:۲۴ ۸ نظر
عقرب‌ها وقتی می‌فهمند نیششان دیگر دشمن را نمی‌کشد، خود را می‌کشند.



ــ ـکمشـــ
۲۵ بهمن ۸۸ ، ۱۰:۱۷ ۷ نظر

رفتم گزارش مرورگرهای خوانندگانم را در وبگذر دیدم. بیش از 70 درصد بازدیدها با Internet Explorer انجام شده بود. پیش خودم فکر کردم این‌ها راه بهتری برای تلف کردن پول و وقت خود بلد نیستند!؟ بیشتر که فکر کردم احتمال دادم هنوز نان‌خور بابا هستند و قدر پول را نمی‌دانند یا شاید ADSL دارند و سرعت برایشان مهم نیست یا شاید... یا شاید فایر فاکس را نمی‌شناسند!؟

به هر حال اگر این شاید آخری درست است به این‌جا بروید و ببینید چه‌طور تا حالا پول و وقت خود را هدر داده‌اید!

کمی هم سرچ کنید شاید چنین مطالبی دندانتان را بگیرد:

 دانش‌نامه فایرفاکس

 ده ویژگی برتر فایرفاکس 3

 همه چیز درباره فایرفاکس

 پوسته‌هایی برای فایرفاکس3.6

 

پ.ن: فایر فاکس یکی از سریع‌ترین و امن‌ترین مرورگرهای وب است و در همه‌ی بسته‌های نرم‌افزاری یک نسخه‌ی رایگان آن هست فقط جرات کنید و نصب کنید(خودم معمولا از نصب برنامه‌های جدید می‌ترسم!)

پ.ن‌تر: اگر آن 70 درصد بالا به کمتر از ۲۰ برسد می‌فهمم برای پول و وقت خود ارزش قائلید و قول می‌دهم راهی نشان بدهم که پول نتتان نصف شود(بلکه هم کمتر)!

پ.ن‌ترتر:البته از هر نوع مذاکره با هامانت و آرمان هم استقبال می‌شود.(دو بسته اسکناس پنج هزار تومنی روی پمپ حوض سرچشمه. اگه پای پلیس وسط بیاد... بنگ‌بنگ!)

 

ــ ـکمشـــ
۱۸ بهمن ۸۸ ، ۱۱:۳۲ ۰ نظر
هر چه چرک کف دست بیشتر، تمیزتر و شیک‌تر!



ــ ـکمشـــ
۱۶ بهمن ۸۸ ، ۱۰:۴۸ ۴ نظر
آدم بعضی وقت‌ها از بعضی‌ها انتظارات بی‌جا دارد. یکیش همین محمدرضا هنرمند؛ نه به کاکتوس و زیر تیغ، نه به آشپزباشی!
نه داستان نه فیلم‌نامه نه ضرباهنگ. و نه حتی تعلیق آبکی دل‌نوازان! 




ــ ـکمشـــ
۱۲ بهمن ۸۸ ، ۲۳:۳۹ ۸ نظر

 

ناراحته که خوشش سه شده و بی نیاز از کمک یارانه‌ای! مملکته داریم!

 

 

 پ.ن:قلمی شد به دستور آقای؟؟؟

 

ــ ـکمشـــ
۰۸ بهمن ۸۸ ، ۱۳:۳۱ ۴ نظر
مردی نبود فتاده را پای زدن

گر مشکل دیگری نداری مردی

 

 

نظر خانم مهدوی:

مردی نبود فتاده را پای زدن
مردی نبود بلند بلند داد زدن
مردی نبود سیخ کباب باد زدن
...

گر خوشه‌ی یک شدی تو اینک مردی





ــ ـکمشـــ
۰۴ بهمن ۸۸ ، ۱۴:۵۷ ۱۶ نظر

دیروز خانمم برای اولین بار اشکنه درست کرد. خیلی خوش‌مزه شده بود طوری که من فسنجان شب قبل را کنار گذاشتم و فقط اشکنه خوردم. قرار شد به برنامه‌ی غذایی اضافه شود.


ــ ـکمشـــ
۳۰ دی ۸۸ ، ۰۹:۰۱ ۷ نظر
دوست جدیدی به این‌جا آمده و در پست قبل نظراتی نوشته. خواستم پاسخ مختصری در همان قسمت عرض کنم اما پاسخم بلند شد و آن را این‌جا تقدیم می‌کنم:
عزیز دل برادر اولا ما که باشیم که بخواهیم شما را قابل بدانیم یا نه، ثانیا اضافه شدن به جمع این‌جا قابلیت خاصی نمی‌خواهد؛ هر کس از جمله شما می‌تواند قدم روی تخم چشم‌های پهنای باند اینتر‌نت بگذارد و با وبلاگ یا بدون آن با دوستان این‌جا گفتگو کند.
راستش را بخواهید هر وقت تازه‌واردی به این‌جا می‌آید خیلی خوشحال می‌شوم؛ حیفم می‌آید که ملت هفتصدهزار تومان به آقای شوشتری یا مقدسی یا شاکریان یا... می‌دهند و به‌روزترین سیستم را سفارش می‌دهند اما از آن فقط برای دیدن سی‌دی‌های کمک‌آموزشی و یا انجام بازی‌‌های استراتژیک استفاده می‌کنند.
به نظرم دنیایی که امروز کامپیوتر مقابل چشم و دست ما می‌گذارد بسیار فراتر از استفاده‌ای است که ما از آن می‌بریم. حتی به نظرم ما معتادان اینترنت هم از همه‌ی قابلیت‌های ارتباطی این وسیله استفاده نمی‌کنیم. مثلا من هنوز ندیده‌ام یکی از طرفداران بارسلونا در ایران با یکی از طرفدارن کاتالان این تیم ارتباط اینتر‌نتی داشته باشد و درباره‌ی علاقه‌ی مشترکشان صحبت کند. یا ندیده‌ام یکی از علاقه‌مندان جهان‌گردی از دوستی در فرانسه بخواهد که در ساعت ده و نیم شب عکسی از برج ایفل بگیرد و برای او بفرستد یا ندیده‌ام یک تحصیل‌کرده‌ی دامداری از دوستش در استرالیا بپرسد که پشم آن‌همه گوسفند را چه‌طور می‌چینند و...
بگذریم، حرفم چیز دیگری است.
دوست گرامی تازه‌وارد در ابتدای مطلب، شما خطابتان کردم و دلیلم این بود که بزرگ‌تر از بنده‌اید اما خواهش می‌کنم اجازه بدهید به عنوان برادری کوچک موضوعی را به عرض برسانم و پیشاپیش عذرخواه صراحتم باشم:
تجربه‌ی چند ساله‌ی من در وب می‌گوید که ارتباط مجازی ارتباطی سوءتفاهم برانگیز است و علت اصلی بروز سوءتفاهم هم کلمات و بار معنایی آن‌هاست. همان‌طور که می‌دانید دنیای کلمات دنیای حساسی است؛ در این دنیا یک نقطه‌ی بی‌مقدار مراحم را مزاحم و یک ویرگول ناقابل معنای کل جمله را دگرگون می‌کند.
شما ممکن است در دنیای واقعی مقابل آقای دهاقین بنشینید و با لبخندی بر لب بگویید:"از اون خونساریای قدیمی تمام عیاریا" و ایشان هم نیششان را باز ‌کنند و بگویند:"خودت هفت پله بدتری" یا با طعنه‌ای پر معنا بگویند:" چه کنیم دیگه ما اینیم"  و نه شما و نه ایشان از این گفتگو دلگیر نشوید و حتی در لفافه چیزکی به هم بفهمانید.
یا ممکن است در همان نشست پاراگراف قبل با لحنی برادرانه و دلسوزانه بگویید:"به صلاحته که خیلی وارد سیاست نشی" و ایشان هم بگویند:"راست می‌گی ولی چه کنم دلم دست خودم نیست این مشکلاتو که می‌بینم جوش میارم و احساس می‌کنم وظیفمه دربارشون حرف بزنم".
حتی ممکن است عبارت "چه غلطی می‌خواهید بکنید"  هم قسمتی از مکالمات دوستانه و تکه‌کلام‌های متداول باشد که همه در دنیای واقعی به کار می‌بریم اما قبول کنید این مکالمات (که در دنیای واقعی خیلی عادی و متداولند) وقتی در قالب کلمات در پهنه‌ای به وسعت وب منتشر می‌شوند بار معنایی متفاوتی پیدا می‌کنند. در این‌جا وقتی خواننده‌ای این جملات را می‌خواند پیش خودش فکر می‌کند این آقای دهاقین چه هیزم تری به این آقا فروخته که چنین بی‌ادبانه به او می‌تازد؟ یا اصلا این آقا کیست که بدون نام و نشان این‌طور به یک آدم شناخته شده اعتراض می‌کند؟ اصلا علت بی‌نامی‌اش چیست؟ چرا سن و سالش را به رخ می‌کشد؟ کدام آرمان شهدا را بربادرفته دیده که این‌چنین آشفته شده؟ گنده‌گویی‌های آقای دهاقین چیست؟ و...
راستش را بخواهید خود من نظرات اول و دوم شما را که خواندم ذهنیت منفی‌ای نسبت به شما پیدا کردم اما نظر سوم را که خواندم فهمیدم نیت بدی ندارید و دلسوزید اما کلمات خوبی را به کار نگرفته‌اید و شاید این هم به دلیل تازه واردی باشد که خودتان فرمودید. اعتراف می‌کنم من هم اوایل که به این‌جا آمده بودم آن طور که باید نمی‌توانستم منظورم را بیان کنم و چه بسا باعث رنجش کسانی هم شده باشم.
بگذریم، این‌طور که پیداست دل پردردی دارید؛ خوشحال خواهم شد نظرات شما را بیشتر بخوانم و خوشحال‌تر اگر وبتان را راه‌اندازی کنید و مجال بیشتری برای نوشتن دردها و افکارتان فراهم کنید. من خواننده‌ی دائمتان خواهم بود و هر کجا هستید به خدا می‌سپارمتان.



ــ ـکمشـــ
۲۵ دی ۸۸ ، ۰۰:۳۶ ۸ نظر